......نمی دونم.....

سلام.

شاید این آخرین باری باشه که اینجا می نویسم. خیلی حرفا تو دلمه که نمی تونم بنویسم یا به کسی بگم، انگار قرار نیست که من روی خوشی رو ببینم،همش باید زجر بکشم و غصه بخورم و نگران باشم و هزار درد دیگه. نمی گم مقصر نیستم، ولی واقعآ بعضی هاش از روی بد شانسی. حتی دوستامم دیگه تو این همه بد بیاری من موندن. دوستای خوب زیاد دارم که خیلی سعی میکنن کمکم کنن، ولی با این وجود هیچ کس حال منو نمیفهمه و نمی دونه چی تو دل من میگذره. خیلی فکر کردم، یه تصمیماتی هم گرفتم، شاید یه کارایی کردم. چون بعضی از حرفها و کارهارو دیگه نمی تونم تحمل کنم،به روی کسی هم نمی آرم، آخه آدم از بعضی ها یه انتظار دیگه ای داره. ولی خب هر کس یه ظرفیتی داره و تا یه حدی می تونه خوب باشه.........

به هر حال الان وبلاگم تنها جایی بود که می تونستم یه مقدار از حرفامو توش بزنم. تا حالا هم هر چی  توش نوشتم همش به عشق یه نفر بوده که همه دنیای من بوده و هست. اگه یه روز دوباره بخوام توش بنویسم، بازم به خاطر خودشه..........

--------------------------------------------------------------

از همه دوستای خوبی که اینجا پیدا کردم ممنونم که هیچ وقت تنهام نذاشتن. نسرین جوون عزیزم که خیلی کارا واسم کرده و همیشه همرام بوده،مخصوصآ این اواخر، نسی جوون نمی دونم چه جوری ازت تشکر کنم، امیدوارم بتونم جبران کنم. یه دوست دیگه هم دارم که بعید می دونم حرفای تو این وبلاگ رو ببینه و ازش خبر داشته باشه، ولی من همین جا ازش تشکر می کنم، که خیلی چیزا ازش یاد گرفتم. و یه جورایی اکثر رفتارهام به خاطر حرفاش تغییر کرده. من تا الان بیشتر کارهایی رو که انجام میدادم به خاطر یه وجود عزیز بوده (که البته از این به بعدم همین طوری خواهد بود. ولی یه جور دیگه که فکر کنم بیشتر بپسنده) وبه خاطر همین خیلی چیزا رو در نظر نمی گرفتم. ولی اون خیلی از چیزایی رو که من به خاطر عشقم از یاد برده بودم رو به خاطر عشقم به من یادآوری کرد. من هیچ وقت این لطفشو فراموش نمی کنم.

بازم از همه ممنونم... (بهتون سر می زنم)

بعضی وقتی یه چیزی از وسط میاد تو ذهن؛ می خوای بنویسی ولی بیرونش مثل داخلش نیست. با آدما خیلی فرق داره؛ اونم چه فرقی فرق خروس؛ آخه میگن استقلالی ها هم قبلا استقلالی نبودند تاج بودند بهترین تاج هم تاج خروسه؛ کسی واسه جایزه هم نمیخره؛ بلکه به خاطر کیفیتش هست؛ بلر هم از حسن نیت ایران در آزاد کردن ۱۵ ملوان زبل رو خیلی دوست داشته.   تلویزیون احمدی نژاد گفته که حق مسلم ماست. ولی من از احمدی نژادش زیاد خوشم نمیاد. نانسی رو بیشتر دوست دارم.

تاخیر

سلام

خیلی وقته که آپ نکردم.البته چند بارم یه چیزای نوشتم ولی باز پاکشون کردم.نمی دونم چرا؟..شرمنده ی همه دوستامم هستم که نتونستم بهشون سر بزنم ،قول میدم که جبران کنم.نمی دونم دوباره کی بتونم آپ کنم.چون یه جورایی خیلی سرگردونم باید کلی فکر کنم آخه یه مدتیه همش بد شانسی می آرم ،نمی دونمم که تا کی ادامه داره ولی مثل همیشه تحمل میکنم. این که چاره کجاست و چی کار باید کرد خودمم نمی دونم؟؟......

-------------------------------------------

من خیلی وقت نیست که فهمیدم متفاوت عزیز از این جا رفته و توی وبلاگ خودش مینویسه. با این حال امیدوارم این جا بهش خوش گذشته باشه در ضمن همین جا میگم که جات خیلی خالیه...و دلم بد جوری واست تنگ شده و به خاطر وجود عزیزته که هنوز هستم...........

 

تفاوت میان دوست داشتن و عاشق بودن

هنگامیکه عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است،

ولیکن هنگامیکه کسی را دوست دارید زمستان تنها فصلی زیباست.

 

وقتی در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید هر آنچه را در ذهن دارید بیان کنید،

اما در مورد کسی که دوستش دارید توانایی آن را دارید.

 

شما نمی توانید به چشمان کسی که عاشقش هستید زل بزنید،

اما میتوانید در حالی که لبخندی بر لب دارید مدتها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید.

 

وقتی معشوقه شما گریه می کند شما نیز گریه خواهید کرد،

اما در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردنش دارید.

 

شما می توانید یک رابطه دوستی را پایان دهید،

اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید.

چرا که حتی اگر این کار را بکنید،عشق همچنان قطره ای در قلب شما و برای همیشه باقی خواهد ماند.

طنز . . . . . .   ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ظهر نوبت ناهار میشه یادتم نمی تونم ناهار بخورم .چون تو فکرتم.

شب نوبت شام می شه یادتم نمی تونم شام بخورم.  چون تو فکرتم.

شب وقتی می خوام بخوابم خوابم نمی بره.................چون گشنمه.

 

........

دیروز به اندازه تمام عمرم غصه خوردم و حسرت کشیدم و نامردی دیدم و...

 گریه کردم و دلتنگ شدم.....

راستی آسمونم تا صبح گریه کرد.......

تولد

حسام جان نمی دونستم چه جوری تولدتو بهت تبریک بگم،

آخه اصلا نمی تونم تو این شرایط باهات صحبت کنم.

ولی می دونی که از صمیم قلب بهت تبریک میگم و چقدر دوستت دارم.

ازدواج

ــ ازدواج مثل اجرای نقشه جنگی است.که انسان یک مرتبه اشتباه نماید،

       کارش تمام شده و دیگر جبران آن به هیچ صورت نمی شود. ــ

ــ آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت بگیرد،

       حتما عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد. ــ

ــ ازدواج مثل بادام است. تا نخورده ای نمی دانی تلخ است یا شیرین. ــ

ــ با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد. ــ

ــ با همسر خود نیز مثل یک کتاب رفتار کنید،

      فصل های خسته کننده را اصلا نخوانید!!!. ــ

-------------------------------------------------------

هر چند من از این کلمه ( ازدواج ) زیاد خوشم نمی آد،

 ولی گفتم یه چند تا جمله در موردش بشنویم بد نیست.....